مسافرت رفتن

تبلیغات
تبلیغات

منوهای سایت

پر مخاطب ها

    ابر برچسب ها

      خبرنامه

      عضویت

      نام کاربري :
      رمز عبور :

      نامه ای به ... دختر فرانسوی من

      دیروز به تخت خواب خود نگاه کردم تا یک قرص بریس و هورمون را در آن بریزم. این یک لحظه سوررئال بود، اما آن چیزی که نشان می دهد چقدر راحت در فاز جدید زندگی خود هستید.

      شما پسر بچه من بودید، بهترین دوست من، raison d'etre من، اما شما به عنوان یک نوجوان به جایی رفتید که در دنیای مجازی جعبه بسته شده بود و به دنبال پاسخ است. شما دست ها و گردن خود را به من نشان دادید، خراشیده، از خود آسیب رساندن، اما هنوز هم هیچ یک از ما نمی دانستند که چرا گذار به بزرگسالی به نظر می رسد بسیار دردناک است. من وقتی به شما گفتم، خیلی زحمت کشیدم، "من فقط نمی دانم چرا همیشه احساس غم و اندوه می کنم."

      سپس، در 18، و یک شب، شما شروع به لباس فانتزی و شروع به بازی با - و پیدا کردن - هویت خود را. من فکر کردم این فوق العاده بود و نشان داد که نیاز به اعتماد به نفس جدیدی دارد. هنگامی که شما گفتید چیزی داشتید به من بگویید، من آن را نمی بینم.

      شما خیلی اطمینان دارید که شما زن هستید و چیزی نگفتید. من به شدت می خواستم به شما سوالی بپرسم، اما این فقط یک جهش کافی بود که به من بگوید، و شما در مورد کسانی که در حال حاضر هستند، آگاه هستید. البته اولین کلمات من این بود که به شما بگویم چقدر دوستت دارم و همیشه از تو حمایت می کنم. این چند ماه پیش بود و این منحنی تیزترین یادگیری زندگی من بوده است - و بدون تردید، جسورترین، اما بسیار هیجان انگیز از شما.

      در ابتدا، برای من تاریک بود: آیا من چیزی اشتباه انجام دادم؟ آیا پدر شما و من با هم باقی مانده اند؟ آیا اجازه دادم شما را برای مدت طولانی در یک دنیای مجازی زندگی کنم؟ باید بچه های دیگر داشته باشم، پس شما تنها فرزند نبودید؟ گناه خیلی سنگین وزن کرد. سپس سعی کردم نحوه برخورد با آن را برای شما بهترین راه حل کنم. من حساب های آنلاین را توسط والدین دیگر خواندم، توصیه نمیکنم اطفال را تأیید کنم. من خواندن حساب های نوجوانان که به نظر می رسد آسیب دیده از جمله عدم اعتقاد.

      من هم متوجه شدم که اینطور در حال حاضر در نسل شما هستم و کمتر درباره آسیبهایی که ممکن است از گروه همکار شما به شما وارد شود، نگران باشید.

      حالا، در 19 سال، من باید به شما اجازه مسیر خود را. من به تو نگاه می کنم و پسر دیگرم را نمی بینم. در عوض، پاهای بلند و بدن با شکوه و با پوستی زیبا و زیبا ظاهر می شود.

      شما دیگر غم و اندوه نوجوان را بیان نکنید. در حال حاضر من شما را گرفتن زمانی که شما به دنبال نیست و دیدن لبخند مورد علاقه. و این همه چیز مهم است.


      نویسنده : amy
      برچسب‌ها :
      تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 9:54
      بازدید : 222

      صفحات وب